امروز توی وبلاگ یکی از دوستام به یک متنی برخوردم که خیلی به نظرم قشنگ آمد و اونو براتون گذاشتم .
پیداست هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ... وقتی که مرا از دل خود می رانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ... عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است.
حق کپی رایت را هم رعایت کردم . لینک اصلی
با سلام خدمت تمام دوستان و بازدید کنندگان عزیز ، من در این وب لاگ سعی خواهم کرد مطالبی را که بصورت کاربردی برا ی عزیزان مفید بوده و به تجربه برایم ثابت شده است قرار دهم و اینکار جز با همفکری و کمک دوستان میسر نخواهد بود امیدوارم با کمک و همفکری بتوانیم قدم کوچکی در جهت آگاهی و اطلاع رسانی برداریم . با آرزوی موفقیت برای همه .